نویسنده : احمدیاشاراجاق




 
باباالیاس خراسانی ، از مشایخ صوفیة ترکمن تبار آناطولی در نیمة اول قرن هفتم و پایه گذار برخی از جریانهای بدعتگرا، که قیام سیاسی و اجتماعی بزرگی را که به «جنبش بابایی » مشهور شده است (رجوع کنید به بابایی از همین دانشنامه ) بر ضد حکومت سلجوقی آغاز کرد.
شیخ باباالیاس به احتمال بسیار پس از استیلای مغول ، به همراه گروهی از ترکمنها، از قلمرو دولت ساقط شدة خوارزمشاهیان به آناطولی کوچ کرد. دربارة زندگی او پیش از رفتن به آناطولی اطلاعی در دست نیست . بنابر قدیمترین منبع دربارة زندگی او، یعنی مناقب القدسیة فی مناصب الانسیه که نواده اش اَلوان ( عَلوان ) چلبی در 733 نوشته است ، در دهکدة چات در حوالی آماسیه ساکن شد، در آنجا زاویه ای تشکیل داد و مریدان فراوانی گرد آورد (ص 10ـ26). با آنکه در آماسیه او را خلیفة شیخی ترکمن به نام دَدَه غَرْقین می دانستند، از طریقتی که به آن منسوب بوده ذکری نشده است . فقط عاشقْ پاشازادة مورخ ، که خود از آن خاندان است ، او را وابسته به طریقة وفائیه می داند که مؤسس آن تاج العارفین سید ابوالوفاء بغدادی (متوفی 501) بود (ص 1)؛ و به این اعتبار می توان پی برد که دده غرقین ، نیز به آن طریقه منسوب بوده است . طریقة وفائیه از قرن هفتم در آناطولی رواج یافت و همراه با طریقه های مختلف وابسته به مذاهب گوناگون از قبیل یسویه و قلندریه و حیدریه تا قرن نهم به حیات خود ادامه داد (نشری ، ج 1، ص 47؛ عاشق پاشازاده ، ص 46؛ کوپریلی ، 1338، ص 303ـ311؛ گولپینارلی ، ص 48).
باباالیاس ، بر خلاف آنچه تاکنون تصور می شد، طریقتی به نام «باباییه » تشکیل نداده ، بلکه در زاویة خود در دهکدة چات به عنوان شیخ طریقة وفائی ، تعبیری اسلامی از اعتقادات قدیم ترکی پیش از اسلام را به قبایل و روستاییان ترکمن که در آن حوالی زندگی می کردند تعلیم می داده است (وجود تأثیر عقایدِ اسماعیلی نیز در تعلیمات او محتمل است ). یک نکته مسلم است و آن اینکه باباالیاس در میان ترکمنها که در وضع اقتصادی و اجتماعی بسیار نامناسب ، زندگی سختی می گذراندند ادعای مهدویت کرد و ترکمنها تبلیغات او را صادقانه پذیرفتند و حتی ، به طوری که از بعضی منابع بر می آید، او را «بابارسول اللّه » نیز نامیدند (ابن عبری ، ص 251، ترجمه ترکی ، ج 2، ص 539 ـ 541؛
ابن بی بی ، ص 498ـ500؛
سبط ابن جوزی ، ج 15، گ 165 ر؛
اافلاکی ، ج 1، ص 381؛
سن کانتنی ، ص 61ـ63).
باباالیاس ، در 637 رهبری شورشی را که برای رسیدن به قدرت و روی کار آوردن ترکمنها بر ضد غیاث الدین کیخسرو دوم سلطانِ سلجوقی آغاز کرده بود به عهدة خلیفة مورد اعتمادش بابااسحاق گذاشت . باباییها که در آغاز پیروزیهایی به دست آورده و سراسر جنوب شرقی و ناحیة مرکزی آناطولی را تصرف کرده بودند، در آماسیه طعم نخستین شکست را چشیدند و باباالیاس در همانجابه دست سربازان سلجوقی کشته شد (637). باباییها، که به فرماندهی بابااسحاق از آنجا به قونیه روی آورده بودند، در دشتِ مالیا در حوالی قیرشهر باردیگراز سربازان سلجوقی شکست خوردند و بابااسحاق کشته شد. بدین ترتیب این حادثة مهم سرکوب شد، اما با نشو و نمایی که پس از آن حاصل کرد اهمیّت ویژه یافت (برای تفصیل بیشتر و کتاب شناسی مفصل رجوع کنید به احمد یاشار اجاق ).
نهضت دینی صوفیانه ای که باباالیاس به موازات شورشِ خود آغاز کرده بود، بویژه پس از مرگش ، به دست خلفا و مریدانش در سراسر آناطولی منتشر و همزمان با تشکیل دولت عثمانی گسترده تر شد و در ایجاد فرقة «ابدالانِ روم » (کوپریلی ، 1972، ص 161) و نیز گروههای غُلاة شیعه ، که امروزه «قزلباش » خوانده می شوند، مؤثر افتاد و سرانجام زمینة تشکیل طریقة بکتاشیه * را در قرن نهم فراهم آورد (کوپریلی ، 1341، ص 131ـ136). باباالیاس شخصیت برجسته ای است که افکارش تا روزگار ما نیز در تاریخ دینی و اجتماعی ترکان آناطولی تأثیر بسزایی داشته و همچنین در انتقال بعضی از جریانهای تصوف ایرانی زمان خود به آناطولی مؤثر بوده است .
منابع تحقیق:
(1) ابن بی بی ، الاوامرالعلائیه فی الامور العلائیه ، چاپ عدنان صادق ارزی ، آنکارا 1956؛
(2) ابن عبری ، تاریخ مختصر الدول ، بیروت 1958؛
(3) اروج بیگ بن سلطان علی بیگ ، تواریخ آل عثمان ، چاپ بابینگر، هانوور 1925، ج 2، ص 86؛
(4) احمدبن اخی ناطور افلاکی ، مناقب العارفین ، چاپ تحسین یازیجی ، آنکارا 1959-1961؛
(5) حسین حسام الدین ، آماسیه تاریخی ،استانبول 1327، ج 1، ص 180-182، 232-240؛
(6) سبط ابن جوزی ، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان ، کتابخانه موزه آثارترکی ـ اسلامی ، ش 2138؛
(7) احمدبن مصطفی طاش کبری زاده ، شقائق نعمانیه ، ترجمه ادرنه لی محمد مجدی ، استانبول 1269، ص 23؛
(8) درویش احمد عاشق پاشازاده ، تواریخ آل عثمان ، چاپ عالی بگ ، استانبول 1332؛
(9) فؤاد کوپریلی «آناطولی ده اسلامیت »، دارالفنون ادبیات فاکولته سی مجموعه سی ، ش 5 (1338)؛
(10) همو، «بکتاشیلیگین منشألری »، تورک یوردی ، ش 8 (1341)؛
(11) C. Cahen. "Baba Ishaq, Baba Ilyas, Hadjdji Bektash et quelques autres", Turcica , I (1969), 53-64;
(12) Elvan ´ elebi, Menہk i bد"l- kudsiyye f i ? Menہs i bi"l-دnsiyye, ed. I smail E. Erدnsal and A. Ya ? ar Ocak, Istanbul 1984;
(13) Abdدlbہki Gخlp â narl â , Yunus Emre ve Tasavvuf, Istanbul 1961;
(14) Ibn ـ Ebri, Tہrih , tr. ع. R â za Dog § rul, Ankara 1945-1950;
(15) Fuad Kخprدlد, Osmanl i I mparatoIug § u"nun Kurulu ? u, Ankara 1972;
(16) idem, Tدrk Edebiyat i "nda I lk Mutasavv i flar, Ankara 1976, 207-209;
(17) Mehmed Ne ? r ¦ , Cihannدma ? , ed. Fr. Taeschner, Leipzig 1951-1955;
(18) Ahmet Ya ? ar Ocak, Babaرler I syan i , Istanbul 1980;
(19) Simon de Saint- Quentin, Histoire des Tartares, إd. Jean Richard, Paris 1965;
(20) ? ikہrر, Karaman Tarihi , ed. Mesud Koman, Konya 1945, 9-10.

منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386